معنی سایه پرورده در لغت نامه دهخدا

نازپرورده. رنج نادیده. براحت زیسته. آنکه زندگی آسوده و آرام و راحت و بی دغدغه داشته باشد:، او چو خاشاک سایه پرورده، سیلش از کوه پیش در کرده.، نظامی (هفت پیکر ص 244).، سایه پرورده را چه طاقت آن، که رود با مبارزان بقتال.، سعدی (گلستان).، مسلم بود و سایه پرورده. (گلستان)

معنی سایه پرورده در فرهنگ لغت هوشیار

رنج نادیده، ناز پرورده

معنی سایه پرورده - جستجوی لغت در جدول جو

سایه پرورده

لغت نامه دهخدا

سایه پرورده

تصویری از سایه پرورده — تصویر سایه پرورده

فرهنگ لغت هوشیار

سایه پرور

کسی یا چیزی که در سایه پرورش یافته باشد، میوه ای که در سایه رسیده یا آن را در سایه خشک کرده باشند، کنایه از شخص آسوده و محنت نکشیده، کسی که پیوسته در ناز و نعمت به سر برده باشد، برای مثال تو سایه پرور نازی چه غم از آن داری / که ما ز تابش خورشید جور سوخته ایم (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - سایه پرور)

کسی یا چیزی که در سایه پرورش یافته باشد، میوه ای که در سایه رسیده یا آن را در سایه خشک کرده باشند، کنایه از شخص آسوده و محنت نکشیده، کسی که پیوسته در ناز و نعمت به سر برده باشد، برای مِثال تو سایه پرور نازی چه غم از آن داری / که ما ز تابش خورشید جور سوخته ایم (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - سایه پرور)

فرهنگ فارسی عمید

سایه پرورد

(شَ دَ / دِ)

کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته باشد و بخورد و خفت وراحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (آنندراج). آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته. رنج نادیده:
سایه از آن سایه پروردند خلق از عدل تو
آفتابی وز تو عالم را ضیاء نور ناب.
سوزنی.
من میوۀ خام سایه پرورد نیم
جز چشمۀ خورشید جهانگرد نیم.
خاقانی.
سایه پرورد شد دل تو چو گل
غم پروردۀ چگل چه خوری.
خاقانی.
سایه پرورد غمت در آفتاب رستخیز
فرش استبرق بزیر سایبان انداخته.
عرفی (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

سایه پرور

(دَ / دِ)

کنایه از آسوده. (انجمن آرا). کسی را گویند که پیوسته بفراغت و آسودگی برآمده باشد و محنت و مشقت نکشیده باشد. (برهان) ، مفت خور. (انجمن آرا). رایگان خوار. (آنندراج) (برهان). کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته و بخورد و خفت و راحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (انجمن آرا) :
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد سایه پرور ما از که کمتر است.
حافظ.
ای خونبهای نافۀ چین خار راه تو
خورشید سایه پرور طرف کلاه تو.
حافظ.
رجوع به سایه پرورد شود.
، گیاهی که آن را نان خورش کنند. (برهان). نانخورش، هر چیز نازک و ظریف، طفیلی، مگسهای سر سفرۀطعام. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

سایه پرورد

آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته، میوه ای که آنرا در سایه خشک کرده باشند، شخص آسوده راحت طلب، مفت خور

فرهنگ لغت هوشیار

سایه پرور

آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته، میوه ای که آنرا در سایه خشک کرده باشند، شخص آسوده راحت طلب، مفت خور

فرهنگ لغت هوشیار

سایه پرورد

سایه پرورده، راحت طلب، تن آسا، سایه نشین، آسوده، مفت خور

فرهنگ واژه مترادف متضاد

معنی سایه پرورده - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما